اولین نفر " م " بود . بعد از یازده سال دوستی صمیمی و به اصطلاح خواهرانه !!! بعد از عقد شرعی و یه هفته به مراسم عروسیش بهم خبر ازدواجش رو داد

دومین نفر " پ " بود . دوستیمون از سال 83 بود و اون هم دوستی صمیمی و باز هم به اصلاح ! خواهرانه
بعد از 4 ماه از اینکه عقد کرد بهم خبر داد ازدواج کرده و با اینکه دوهفته قبل از مراسم عروسیش ازش پرسیده بودم که کی مراسم داره نگفت ! و یه هفته قبل مراسم بهم خبر داد


و حالا سومین نفر " س"

یه شنبه عقد کرده و خوشحالم که شاده .

اما

امیدوارم این سومین دفعه و آخرین دفعه باشه . آخرین دفعه که اعتماد میکنم و دل میسوزنم و کسی رو نزدیک میدونم .

اونقدر نزدیک که براش خواهرانه کاری رو انجام بدم. دل بسوزونم . اشک بریزم . و با شادیش بخندم

آخرین دفعه


پ.ن :
"س " عزیز  ، صدام بغض داشت و اشکم جاری . اما نه به خاطر اینکه تو شادی یا غمگین . به خاطر خودم بود . خودم! و حماقتم