بی کسیه مدامم را
به آغوش نامرئی ات
زار میزنم .
کو گوش شنوا ؟
بخون آوازكي تو شور و دشتي ، كه دل پر شور امشب
يكي تو صحنه ي يادم نشسته ، كه از من دور امشب
به زيرِ گنبدِ آبيِ احساس ، يكي بود و يكي هست
قسم به قصه هاي عاشقونه ، دلم تنگ كسي هست
كسي كه قصه ي نابِ نگاهو ، يه مهتاب شب به من گفت
از اون شب تو همه شبهاي مهتاب ، به يادش خوابم آشفت
همون كه كوچه ي بن بست عشق رو ، به نام دلگشا خوند
منو به خونه ي گرم دلش برد ، دل رو عاشق سرا خوند
تو اون كوچه كه اسمش دلگشا بود ، دلم تنگ كسي هست
تو اون خونه كه يك عاشق سرا بود ، دلم تنگ كسي هست
دلم تنگ كسي هست . . .
بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی؟
دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی؟
آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو
زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی؟
تو ، خودت را هدیه ام کردی ، ولی من هم
شعرهایم را که بی پرواست ، می دانی؟
هر چه می خواهیم – آری – از همین امروز
از همین امروز ، مال ماست ، می دانی؟
گرچه من ، یک عمر همزاد عطش بودم
روح تو ، هم – سایه دریاست می دانی؟
دوستت دارم! - همین ! – این راز پنهانی
از نگاه ساکتم پیداست ، می دانی؟
عشق من ! – بی هیچ تردیدی – بمان با من
عشق یک مفهوم بی " اما " ست ، می دانی؟