ازدواج
تقریبن همه ایده و عقیده من رو در مورد ازدواج میدونند
از ازدواج سنتی بیزارم! ازدواجی که مادر و خواهر پسر تصمیم میگیرن که دیگه وقتشه و شروع میکنن به خواستگاری رفتن . هیچی براشون مهم نیست جز :
دختر فلانیه ، خانواده خوبی داره ، انقدر درس خونده ، شکلش اینجوریه و و و و و و
اما هیشکی نمیتونه تفکر و رفتار واقعی اون دختر چیه . چی میخواد ! چی فکر میکنه ! عقیده ش چیه ! آرمان ها و هدفهاش و برنامه هاش چیه . فقط و فقط مهم یه سری چیزهای ظاهریه
موافق دوستیهای خیابونی و این جوری هم نیستم . و اینکه دختر و پسر بعد از 90 سال دوستی میگن خب حالا بیایم راجع به ازدواج فکر کنیم (شاید چون طبق فرهنگ و تفکری بزرگ شدم که دوستی براشون تابوی بزرگیه )
شاید تلفیقی از هر دوی اینها را دوست دارم و میپسندم . اینکه انتخاب خوده پسر باشی ، همیشه برام مهمتر از هر چیزی بوده . اینکه اون پسر خودش تورو ببینه و اخلاق هات رو بفهمه و اگر با این رفتار و تفکر ، تونست کنار بیاد به خانواده ش اطلاع بده که برند به خواستگاری
به نظر من ازدواج ، معامله نیست که حکمران مطلق توی این معامله عقل باشه ! ازدواج معامله ایی هستش بر مبنای اولیه دل ، که عقل باید نظارت داشته باشه اما حکمرانی مطلق عقل رو نمیپذیرم که اگر نظارت عقل نباشه بعد از مدتی فشار و خستگی باعث از هم پاشیدن دل میشه .
گیریم که همه ی معیارهای عقلانی درست و منطقی بود ! باید بتونی تحملش کنی ؟ باید بتونی کنارش بشینی ؟ باید بتونی دوستش داشته باشی ؟
تونستن مهم نیست ، لذت بردن و سرخوش شدن مهمه . اینکه وقتی میری سرکار ، وقتی تلاش میکنی برا زندگی ، حتی وقتی یه لیوان چایی میریزی ، لذت ببری از کاری که میکنی نه اینکه تلقین کنی ، نه اینکه نقش بازی کنی و بگی عشق و دوست داشتن میاد
ازدواج باید هم بر مبنای دل باشه و هم عقل ، باید انتخابی کنی که اگه فرصت دوباره انتخاب کردن داشته باشی همون انتخاب رو دوباره داشته باشی
نظر شما چیه ؟
پ.ن:
*- مراسمی برای فوت شخصی بودم . بنا به موقعیت آرایش خاصی نداشتم و به دستور آرایشگر ، ابروهام پر بود ! توی اون مراسم یکی از همکارای قدیمیم رو دیدم و خانمی که کنارش بود وقتی فهمید مجردم ! تند و تند امار میگرفت ازم ! و تحلیل ایشون این بود که من دختر خیلی خوب و اصیل و خانواده دار و ................... هستم به این دلیل که ابروهام پره و برنداشتم و آرایش هم ندارم !!!!! آخه شما بگید ! اینم معیاره ؟!!!!؟
*- دوست خواهرشه ! تاحالا خواهر رو ندیده و حرف از ازدواج میزنه !
*- نمیتونم بپذیرم با کسی ازدواج کنم که هیچ شناختی از من و افکارم نداره و چون گفتن من خوبم اومده خواستگاری!!!