ازدواج - معيارهاي ازدواج

مطالب رو در ادامه مينويسم .
لطفن دوستان و اقوامي كه عقايد و افكار من براشون خنده داره نخونن! واقعن جنبه ي اينو ندارم ك بخواييد در جمع بنشينيد و سوسه بياييد و مسخره بازي راه بندازيد .

ممكنه حرفام كمي غير اخلاقي باشه ! و برخي كلمات زشت و زننده براي يك دختر !

ادامه نوشته

آذربايجان


تفاوت 2 دنیا

دوتا پسر 30 ساله ن

یکی 11میلیون میگیره و میگه اینکه دردی رو دوا نمیکنه

یکی آرزوش داشتن 5 میلیونه که که دردش رو دوا کنه 


مملکته داریم ؟

نتیجه

تقریبن از همون زمانی که خواهرزاده هام ازدواج کردند و حقوق وشروط ۵گانه ضمن عقد رو گرفتند  همیشه به دیگران هم اگاهیی میدادم  تا این کار رو انجام بدند
حق طلاق مطلق - حق مسکن -حق کارو تحصیل -حق خروج از کشور- حضانت فرزند

اما یه دوستی داشتم که مخالف بود . میگفت این حرفا یعنی چی . اصلن یعنی چی که حق طلاق بگیری و ....

حالا .... بعد از ۴سال.....

از همسرش داره جدا میشه و حالا رسیده به حرف من و اعتراف میکنه که اشتباه فکر میکرده

پ.ن:
درسته که خوب نیست اول ازدواج آدم بخواد حرف طلاق رو بزنه اما بعضی چیزا و بعضی کارا دور اندیشی ما رو نشون میده . انسان عاقل باید به فکر همه جا و همه وقت باشه. بهتره اول یه نگاه به اطرافمون بندازیم و ببنیم اگه اتفاقی برای ما بیوفته چی میخاویییم و بعد راجع بهش اظهار نظر کنیم

تفاوت

"م" چند وقتی بود که عقد کرد و بعد از مدتی فهمید همسرش قبل اون عقد کرده بوده و بهش نگفته . به احتمال اینکه ممکنه " دوشیزه " نباشه !!!! طلاقش میده

"ب" به کسی که بهش علاقه داره و خواستگاریش اومده میگه که "دوشیزه "نیست  و قبلن رابطه داشته !!! و باز هم خواستگار  ( م .ب) اونو میخاد و میگه براش مهم نیست



تفاوت تا به کجا ؟ از نظر من مشخصه که کدوم مرد قابل اعتمادو اطمینان تره . نظر شما چیه ؟
"م " یا  " م.ب " ؟


پ.ن:
1- اسامی و حروف کاملن تصادفی است
2- منظورم از تفاوت دوتا مرد این هستش که یکی همسرش رو طلاق میده به دلیل احتمال !!!!( درسته که قبلش نگفته عقد کرده ) و دومی شخصیت دختره براش مهمه نه دوشیزه بودنش

روحش شاد

حدودن70-80 سال قبل بود .اون روز قرار بود به خواستگاری دخترک بیان. روزی پر از استرس و اضطراب برای دخترک. وقتی خواستگارها اومدن نامادری دختر اون رو صدا کرد تا بیاد و خواستگارها ببیننش.

دختر اومد و کنار نامادریش نشست . نامادری روسری رو از سر دختر کشید تا خواستگارها ببینن که اون کم مو و در شرف کچل شدنه .
خوب میتونیم بفهمیم که این حرکت برای یه دختر چه لحظات سخت و کشنده ایی رو به دنبال داره . دختر! اون هم 80 سال قبل ، اون هم  دختری که عیب و ایراد جسمیش رو میدونه .

مادر پسر دستی به سر دختر میکشه و میگه : به به چه دختر خوب و زیابیی دارید

خواستگارها میرن و دخترک میمونه و شخصیت و غروری خرد شده و داغون .

خواستگارها بعد از برگشت به خونه ماجرا رو برای پسرشون تعریف میکنند و میگن که اون دختر کچلی داره  و پسر خانواده اعلام میکنه :

من با همین دختر ازدواج میکنم و این دختر رو میخام


میخاستم بگم سلامتی پسری که 80سال قبل ، انقدر شعور داشت که شخصیت و غرور خرد شده ی اون دختر رو خرید و بها داد بهش ، اما چندین ساله که هم دختر و هم اون پسر مردن و بچه های اونا پیر شدن

پس میگم :

روحش شاد


پ.ن:
خیلی دوست دارم بدونم عدالت خدا چه بلایی سر این نامادری و بچه هاش آورد.

قفس

از یه زن زندونی هر کاری بر میاد.

منبع:
دیشب فارسی۱-سریال همسان .جید

باز هم سوتی در مختارنامه

سریال مختارنامه رو حتمن حتا برای یه مرتبه دیدید
سوتی و تحریف های زیادی در این سریال رخ داده و بحث راجع به اون زیاده .اما یکی از تابلو ترین سوتی این سریال این هفته رخ داد

همسر کیان ایرانی و فرزندش رو که دفن کردند  روی قبرشون پرچم سه رنگ ایران رو انداخته بودند
پرچمی به رنگ قرمز و سفید و سبز

در حالی که طوری که من دیشب شنیدم از زمان قاجار پرچم ما این رنگی شده !!!!!

باید فیلمنامه نویس و فیلمسازمون خودش رو بکشه که یه بچه ی ۱۲ ساله علاقمند به تاریخ این مساله رو متوجه و پیگیر بشه اما اونها..........

ایرانیان کور

دوستی رفته بود سفر سوریه .تعریف میکرد از جاهای زیارتی و اینکه فلان جا مقبره کی بوده و فلان جا مقبره غلام کی بود و ....

واقعن نمیفهمم گریه و زاری و دعا و ثنا خوندن توی جایی که غلام فلان امام رد شده یا مرده یا قبرش اونجاس چه ارج و قرب و درجه ی والایی داره .
خب در نهایت آدم خوبی بوده . بابا دیگه جزو ائمه که نیست !!!

و اما پیام من برای این دسته از عزیزان
اگه سریال مختارنامه رو دیدید دیشب باید فهمیده باشید که " شیرین " و "حیدر" زن و فرزند کیان ایرانی که برای خونخواهی امام حسین قیام کرده بود در کوفه دفن شده .
خواستید برید زیارت اونجا هم بگردید پیدا کنید

التماس دعا

آینده ی ما

آینده ی ما چی میشه ؟ به کجا میرسیم ؟

اگر اشتباه نکنم از امروز باید سرنشینان ماشین ها بیشتر از ۴نفر نباشندو باید کمربند ایمنی رو ببندند.در بستن کمربند و بالا رفتن ایمنی انسانها هنگام رانندگی و مخصوصن وقت تصادف هاهیچ مشکلی نیست و طرح بسیار خوبیه .اما از این دوستان عزیز یه سوال دارم ؟!؟؟!؟؟؟؟

یک خانواده ی ۵ نفره باید چه مقدار هزینه برای رفت و آمدهاش پرداخت کنه ؟به این فکر کردید؟
گیرم که با تاکسی بخواییم رفت و آمد کنیم اما سوالی که پیش میاد اینه که میدونید با این گرون شدن بنزین و این طرح ۴سرنشین ماشین که پیاده میکنید هزینه ی کرایه تاکسی چقدر بالا میره ؟
حتمن به خودتون گفتید که ماشین میخرند اما
به این فکر کردید که با این هزینه های بالا و حقوق ها و درآمدهای کم چطور میتونیم از پس هزینه های زندگی روزمره بر بیاییم که بشه پس اندازکرد و ماشین خرید؟

مگه حقوق دوتا جوون چقدره ؟راجع به یه کارگر کارخونه حرف میزنم . راجع به یه جوون تازه استخدام و جوونی که تازه میره سر کار حرف میزنم . حقوقش میشه ۳۷۰ تومن. با این ۳۷۰تومن چیکار کنه ؟ اجاره خونه ؟ هزینه خورد و خوراک ؟پول آب و برق وگاز وتلفن؟

ما یه خانواده۳نفری هستیم که مصرف برقمون پایینه.اما دیروز پول برقمون اومده ۱۵هزارتومن . باید منتظر آب و گاز و تلفن هم بود . موندم با این وضع داریم به کجا میریم

خیلی دلم به حال خودمون میسوزه

چراغی که به خانه رواست به مسجد حرامست

خیلی از اطرافیان ما به کارهایی مثل نذر -وقف و خیرات عقیده ایی استوار دارند و اون رو مشکل گشای گرفتاریهاشون میدونند
من هم مثل خیلی های دیگه این کار رو قبول و باور دارم.

اما

به این فکر کردید که چه نذر و وقفی رو انجام بدید؟نذرو وقف خیلی خوبه اما نه برای بعضی جاها. مثلن با یکی از وقوف خیلی مشکل دارم و اون هم نذرو وقف برای امام رضا یا امامزاده ها هستش. آخه یه نیگا به اطرافتون بندازید !! وقتی این همه موسسه خیریه هستش که فقرا رو حمایت میکنه  یا موسسه ای که بچه های بی سرپرست رو نگه داری میکنه  یا این همه مستمند آبرو داری که اطرافمون هست  . چرا امام رضا ؟

ایهاالناس
      امام رضا و امامزاده و کمیته امداد و این جور جاها انقدر دارن که نمیدونن چطور خرج کنن.

وقتی میخوایید نذر کنید .وقتی میخوایید وقف کنید به موسسه هایی و آدمای نیکوکاری فکر کنید که در بدر دنبال یه خونه ن برا نگهداری بچه های بی سرپرست . برا سالمندانی که کسی رو و پولی رو ندارن که کسی ازشون مراقبت کنه

فارس.ی 1

این روزها هر خونه ایی که میرید ممکنه م.اه.واره رو ببینید و مهم تر از اون شبکه فار.سی ۱ ( فار.سی و.ان) مهمون هر خونه ایی هست
سریالهای این شبکه طرفدار زیاد داره و کسایی که از دست سریالهای ایرانی خسته شدند جذب این شبکه میشن.

خونه ی ما هم از این قائده مستثنی نیست و این سریالها رو میبینیم . اما راجع به این شبکه حرف و حدیث زیاده

یه عده میگن این شبکه برا ترویج بی بند وباریه  و استناد به مظمون این سریالها دارن . نوع پوشش و روابط آزادانه و گاه خیانت کارانه زنها و مردها رو دلیل و مدرک حرفشن میدونن

 

خلاصه حرف و حدیث درباره این شبکه زیاده و. یک عده موافق و عده ایی دیگه مخالفن اما به هر حال این شبکه طرفداران خودش رو داره

اما

نظر شخصی خودم

این سریال فقط داره جریانها و اتفاقها رو نشون میده . چیزهایی رو که ما داریم ازش فرار میکنیم و فکر میکنیم اگر اونا رو به زبون نیاریم یعنی وجود ندارند.فکر میکنیم اگر خیانت های همسران رو توی این سریال نشون ندند به معنی این هستش که وجود نداره . یا دوستی های دو جنس مخالف . یا دزدی و ....

اما این خیانت ها از زمانهای دور بوده و هست و باید ببینیم نگاه ما به این سریالها چطوریه و چطور میخوایم ازشون درس بگیریم .

خیلی از اطرافیان من به سریال " الیسا کجاست " گیر میدادند که به زنها یاد میدهند که به شوهرشون خیانت کنند  اما از نظر من به زن و مرد هشدار داد که اگر به کسی که نسبت بهش تعهد دارید خیانت کنید مطمئنن خیانت میبینید . به قول پدرم : روی بوم کسی نرو تا روی بومت نیان "

نگاهمون رو عوض کنیم . ایراد از نگاه ماست نه چیز دیگه ایی

نمی دونم این چه اصرار و تاکیدیه که حتمن بچه ها تیزهوشان یا نمونه قبول بشن .
خوشبختی توی قبولی و این جور چیزاس؟

خانوم همکار اعصابش خورد و خاکشیره که بچه ش تیزهوشان قبول نشده و بچه ی این یکی خانوم همکار قبول شده!!! جالبی قضیه اینجاس که میگه :
من اصلن دوس ندارم بچه م به زور کلاس قبول بشه ( یکی نیس بگه چرا فرستادیش کلاس :دی )

دلم به حال بچه هاي اين دوره زمونه ميسوزه ! تابستون و زمستونشون پر شده از كلاس و درس. و تمام اين رفتارها نتيجه ايي نداره جز اينكه بچه ها عادت ميكنن به پشت ميز نشيني.
عادت ميكنن به كتاب و تئوري و ديگه نميتوني بين اينجور بچه ها دختري رو يدا كني كه بلد باشه خياطي و گلدوزي و قلاب بافي كنه و  پسري رو پيدا كني كه بلد باشه واشر شير آب خونشون رو عوض كنه

 

اگه يه روزي بچه داشته باشم مطمئنن تابستونش رو با كلاساي درسي پر نميكنم. به اندازه كافي توي مدرسه ها رقابت هست و درس خوندن هست كه نياز نيست تابستونش پر بشه از اين كلاس و اون كلاس

پند

با درد دیگران آشنا بشید . بهشون گوش بدید
کمترین فایده ش اینه که میفهمید غم و درد خودتون بزرگترین درد نیست

رابطه

يك رابطه دوطرفه س

اگر نميتونيد شما هم مشابه طرف مقابلتون عمل كنيد و اونطور كه طرف مقابل براتون مايه ميذاره ، مايه بذاريد ، حتمن بهش اعلام كنيد و نشون بديد. فرقي نميكنه چه نوع رابطه ايي . دوستي ، خواهري ، همكار ، همسايه ...

خيلي بد هستش وقتي براي كسي ، توي هر رابطه ايي، سنگ تموم ميذاري ، اما بعد ميبيني كه اين انجام وظيفه فقط برعهده تو بوده.

خيلي بده

گناه

تعریف شما  از گناه چیه ؟ چه چیزی رو گناه میدونید و چه چیزی رو گناه نمیدونید

همیشه از یک چیز خیلی متنفر بودم و اون هم اینه که بوی بد بدن آدمای اطرافم رو حس کنم.خفه بشم
شاید برای همین مساله بود که هیچ وقت بدون عطر و اسپری از خونه بیرون نمیرم.شاید برای همینه که عاشق آدامس با بوی تندم .یا شاید برای همینه کهعاشق شستن پاهام و جورابمم!!!!

این تنفر و عادت ها زمانی بیشتر شد که توی بیرجند درس میخوندم و یه همکلاسی  سنی بهم گفت :
شما  شیعه ها همیشه بوی بد میدید و وقتی ما میاییم مسجد شما باید از بوی بد خفه و بیهوش بشیم
با شنیدن این حرف  خیلی بهم برخورد . چقدر ما شیعه ها ادعا داریم و چقدر منفوریم . واقعن زدن یه عطر و اسپری چقدر هزینه میبره ؟ها؟چرا بد میدونیم و گناه میدونیم که یه ذره ! فقط کمی به خودمون عطر بزنیم ؟چرا  باید اطرافیانمون از بی بد خفه بشن و به همین دلیل ازمون دوی کنند یا تحملمون کنند؟

امروز یه خانمی وارد اتاق کارمون شد و خدمتکار واحد هم برامون چایی آوورد.وقتی خانومه رفت گفت: این خانوم اومد چه بوی خوی آورد با خودش توی اتاق!!
آقای خدمتکار که رفتند خانوم همکارمون(ازین تیریپ بچه مذهبیا) گفتند: خب برا همینه که میگن انقدر عطر نزنید و خانوما برا شوهرشون خوشبو باشن! الان این خانوم گناه کرد چون یه مرد خوشش اومد

دلم میخواست خانوم همکار رو خفه کنم . شاید به نوعی به من هم تیکه داشت . اما برام واقعن و جدن سواله . اگه خانوم این آقا و همه ی اطرافیانمون هر روز صبح کمی عطر و اسپری به خودشون میزدن برای این آقای همکار این بو و بوهای عطر مشابه چه حس و حالی رو به همراه داشت؟

این گناهه؟یعنی بوی خوب دادن گناهه و آزار اطرافیان از بوی بد بدنت گناه نیست؟

انتخاب

از انتخاب بین دو چیز خیلی بدم
از اینکه دوتا انتخاب داشته باشی و هر کدوم برتری نسبت به دیگری
از انتخاب  بین دوراه که هر دو معایب و مزایای خودشون رو دارند

میترسم . میترسم از انتخاب یک راه و اینکه بعد از گذشت زمان برام مشخص بشه اون راه انتخاب درستی نبوده. از اینکه توی راه خسته بشم و نتونم تعهدم رو درست انجام بدم . میترسم از اون روزی که از خودم بپرسم اگر اون انتخاب رو میداشتم چی میشد ؟!

شما چه میکردید ؟ چطور انتخاب میکردید؟

ازدواج

ازدواج

تقریبن همه ایده و عقیده من رو در مورد ازدواج میدونند
از ازدواج سنتی بیزارم!  ازدواجی که مادر و خواهر پسر تصمیم میگیرن که دیگه وقتشه و شروع میکنن به خواستگاری رفتن . هیچی براشون مهم نیست جز :
دختر فلانیه ، خانواده خوبی داره ، انقدر درس خونده ، شکلش اینجوریه و و و و و و    
 اما هیشکی نمیتونه تفکر و رفتار واقعی اون دختر چیه . چی میخواد ! چی فکر میکنه ! عقیده ش چیه ! آرمان ها و هدفهاش و برنامه هاش چیه  .  فقط و فقط مهم یه سری چیزهای ظاهریه

موافق دوستیهای خیابونی و این جوری هم نیستم . و اینکه دختر و پسر بعد از 90 سال دوستی میگن خب حالا بیایم راجع به ازدواج فکر کنیم (شاید چون طبق فرهنگ و تفکری بزرگ شدم که دوستی براشون تابوی بزرگیه )

شاید تلفیقی از هر دوی اینها را دوست دارم و میپسندم . اینکه انتخاب خوده پسر باشی ، همیشه برام مهمتر از هر چیزی بوده . اینکه اون پسر خودش تورو ببینه و اخلاق هات رو بفهمه و اگر با این رفتار و تفکر ، تونست کنار بیاد به خانواده ش اطلاع بده که برند به خواستگاری

 به نظر من ازدواج ، معامله نیست که حکمران مطلق توی این معامله عقل باشه ! ازدواج معامله ایی هستش بر مبنای اولیه دل ، که عقل باید نظارت داشته باشه اما حکمرانی مطلق عقل رو نمیپذیرم که اگر نظارت عقل نباشه بعد از مدتی فشار و خستگی باعث از هم پاشیدن دل میشه .

گیریم که همه ی معیارهای عقلانی درست و منطقی بود ! باید بتونی تحملش کنی ؟ باید بتونی کنارش بشینی ؟ باید بتونی دوستش داشته باشی ؟
تونستن مهم نیست ، لذت بردن و سرخوش شدن مهمه . اینکه وقتی میری سرکار ، وقتی تلاش میکنی برا زندگی ، حتی وقتی یه لیوان چایی میریزی ، لذت ببری از کاری که میکنی نه اینکه تلقین کنی ، نه اینکه نقش بازی کنی و بگی عشق و دوست داشتن میاد

ازدواج باید هم بر مبنای دل باشه و هم عقل ، باید انتخابی کنی که اگه فرصت دوباره انتخاب کردن داشته باشی همون انتخاب رو دوباره داشته باشی

نظر شما چیه ؟

پ.ن:

 *- مراسمی برای فوت شخصی بودم . بنا به موقعیت آرایش خاصی نداشتم و به دستور آرایشگر ، ابروهام پر بود ! توی اون مراسم یکی از همکارای قدیمیم رو دیدم و خانمی که کنارش بود وقتی فهمید مجردم ! تند و تند امار میگرفت ازم ! و تحلیل ایشون این بود که من دختر خیلی خوب و اصیل و خانواده دار و ................... هستم به این دلیل که ابروهام پره و برنداشتم و آرایش هم ندارم !!!!! آخه شما بگید ! اینم معیاره ؟!!!!؟

 *- دوست خواهرشه ! تاحالا خواهر رو ندیده و حرف از ازدواج میزنه !

*- نمیتونم بپذیرم با کسی ازدواج کنم که هیچ شناختی از من و افکارم نداره و چون گفتن من خوبم اومده خواستگاری!!!

خداوند رهایت نمیکند

روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم. شغلم ‏را، دوستانم را، زندگی ام را!
به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا ‏صحبت کنم. به خدا گفتم: آیا می‏ توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟
و جواب ‏او مرا شگفت زده کرد.
او گفت : آیا درخت سرخس و بامبو را می بینی؟
پاسخ دادم : بلی.
فرمود: ‏هنگامی که درخت بامبو و سرخس را آفریدم، به خوبی از آنها مراقبت نمودم. به آنها نور ‏و غذای کافی دادم. دیر زمانی نپایید که سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا ‏گرفت اما از بامبو خبری نبود.
من از او قطع امید نکردم. در دومین سال سرخسها بیشتر ‏رشد کردند و زیبایی خیره کننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود. ‏من بامبوها را رها نکردم. در سالهای سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نکردند. اما من ‏باز از آنها قطع امید نکردم.
در سال پنجم جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد. در ‏مقایسه با سرخس کوچک و کوتاه بود اما با گذشت ۶ ماه ارتفاع آن به بیش از ۱۰۰ فوت ‏رسید. ۵ سال طول کشیده بود تا ریشه ‏های بامبو به اندازه کافی قوی شوند.. ریشه هایی ‏که بامبو را قوی می‏ ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نیاز داشت را فراهم می ‏کرد.
‏خداوند در ادامه فرمود: آیا می‏ دانی در تمامی این سالها که تو درگیر مبارزه با ‏سختیها و مشکلات بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ‏ساختی. من در تمامی این مدت ‏تو را رها نکردم همانگونه که بامبوها را رها نکردم.
‏هرگز خودت را با دیگران ‏مقایسه نکن. بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل کمک می کنن. ‏زمان تو نیز فرا خواهد رسید تو نیز رشد می ‏ کنی و قد می کشی!
‏از او پرسیدم : من ‏چقدر قد می‏ کشم.
‏در پاسخ از من پرسید: بامبو چقدر رشد می کند؟
جواب دادم: هر ‏چقدر که بتواند.
‏گفت: تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی، هر اندازه که ‏بتوانی
 
پ.ن:
رونوشت به غریبه آشنا
سال قبل مثه این روزها چه بر من گذشت و حال ......

حرف دل نگفته

*-
حدودن نیم ساعتی میشد که کنار من و مامان نشسته بود و حرف میزد . چشمش به " س " افتاد و شروع کرد از دخترش تعریف کردن  که خیلی دختره خوبیه و نمونه س و با ادب و با اخلاق و ............ همینجوری تعریف کرد و تعریف
وقتی رفت تا مخ یه عده دیگه رو بخوره مامان رو به من کرد و گفت :

خب اگه خیلی خوب بود چرا برا پسرت نگرفتیش و رفتی یه دختر از یه خانواده پایین تر و غریبه گرفتی؟
رو به مامان کردم و خندیدم گفتم:
آخه حقوق نداشت !!!


**-

داشت خداحافظی میکرد بره مکه .زل زده تو چشام و میگه :
دیگه ببخشید و حلالمون کنید . " ع" گاهی یه حرفایی میزد و نمیشد مخالفش حرف زد !!!!!!!!!!!!

وقتی رفت رو کردم به بقیه و گفتم : خب تو که میدونستی حرفش حق نیست چرا تایید کنی؟

 

***-
امثال این حرف ها و حدیث ها زیاده و همه ی ما سکوت میکنیم و انقدر سکوت میکنیم و حرف نمیزنیم تا  سرد میشیم و بی عاطفه

گاهی اوقات هم فکر میکنم چرا مرگ حق ه ! اما برای همسایه ؟ چرا یه عده که دم از مسلمانی و مذهب میزنند یادشون میره که مهمترین حقی که بر گردنشون میمونه " حق الناس " هستش؟ تا کسی ازت راضی نباشه اون حق تمام عبادات و راز نیازت رو  باطل میکنه

 

پروردگارا
در این ماه به ما انسان بودن را بیاموز آنچنان که دیگران را جزیی از خود بدانیم و طبق گفته ی علی (ع) : آنچه را که برای خود نمیپسندیم برای دیگران هم نپسندیم