حدودن سال 83بود . بعد از اتمام دوره كارداني . وقتي براي گزينش رفتم ، مسئول حراست كه از آشناها بود ، اون  كار رو پيشنهاد داد .
ميدونستم كه دوستم دنبال اون كاره .
به مسئول حراست گفتم : نه همين كار رو ميخوام . 
قيد كاري رو كه دوستم دنبالش بود زدم چون میدونستم میخواد اون کار رو و چون دوستم بود


چند سال بعد

 دوست عزيز بهم گفت : تو اگر هم ميخواستي نميفرستادنت اونجا ! چون مسئول اون قسمت منو ميخواست . حتي اگه حراست تاييدت ميكرد اونا نميخواستنت

امروز يه كار ديگه بهم پيشنهاد شد . شايد اگه اين تجربه تلخ رو ازت نميداشتم . به اين عزيز همراه ، ميگفتم بره سراغش

شايد.................