تولد
و امروز بیست و نه ساله شدم

پ.ن:
خدایا در آستانه ی بیست و نهمین سالروز تولدم ازت شادی میخوام . شاید برای همه ی دوستام و بیشترین سهمش رو برای اون دخترکی که برام خواهره و براش بهترین دوستم
برای اون دخترکی که وقتی میخواست تولدم رو تبریک بگه بغض داشت و توی اون سروصدا میتونستم صدای لغزیدن اشک رو روی گونه هاش بشنوم
+ نوشته شده در شنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 12:27 توسط Ben
|
میخوام درباره ی خودم و عقایدم بنویسم . اون چیزی که فکر میکنم . بدون اینکه برام اهمیت داشته باشه دیگران چی درباره م فکر میکنند