حماقتی به نام دوستی
این دیوار گاهی دیوار دوستی ِ صمیمی ِ
کاش یادبگیریم که با هر کسی مثل خودش رفتار کنیم و اگه نگاهمون به اون رابطه با نگاه طرف مقابلمون متفاوته بهش بگیم .
کاش یاد بگیریم وقتی کسی بهمون میگه خواهر یا برادرش هستیم ، باهاش همونطور رفتار کنیم
پایاپای
وگرنه بهش بگیم تایه روزی خورد نشه ، نشکنه ، تا اون بتی که برا خودش ساخته با برداشتن یه قطعه نشکنه و فرو نریزه
* این روزا خیلی دلم پُره و دلخورم .این دفعه از یکی دیگه .
از اونی که حرف نگفته ایی براش نذاشتم و برام یه دوست صمیمی و خواهر بود . اما من براش در حکم کسی بودم که بخواد امار دیگران رو ازش بگیره و حرفای درونشو
میدونی کی فهمیدم ؟
اون زمانی که ماهها از ازدواجت گذشته بود و همه میدونستند الا من !!!و من چه ساده لوحانه خاطرات و گذشته رو شخم میزدم تا تمام نکات شخصیتی همسرت رو که میشناختم، به یاد بیارم .
خیلی برام سخته که به یاد بیارم ماهها بعد از ازدواجت راجع به این موضوع حرف زدیم و تو نگفتی!!!!!
خوب میدونم چرا بهم نگفتی . خودت هم بهتر از من میدونی . نیازی نیست بازگو بشه . اما بدون این کار تو دقیقن همون یک قطعه ایی بود که همه چیز رو شکست . چشام رو باز کرد .وقتی بیشتر شکستم که گفتی هنوز به عمه ت خبر ندادی و به من گفتی !! این مضحکانه ترین جوابی بود که بهم دادی!!!چون2هفته قبلش زمانش رو ازت پرسیده بودم . نمیخوایی باور کنم که 2 هفته ایی همه چی جور شده!!!!!! دلیل این کارت رو هم خوب میدونم .
خیلی سخته کسی رو صمیمی ترین بدونی و بعد ببینی براش یه فرد عادی هستی . یه بانک اطلاعاتی که تخلیه کنی . فقط همین.
روزای خوبی رو برات داشتمو دوستت دارم به حرمت همه ی محبتی که در حقم داشتی و خوشبینانه ترین حالت اینه که فکر کنم همه ی اونها محبت و دلسوزی بود نه دونستن سر درون من! و داشتن آمار دیگران. و من این خوشبینانه ترین رو میبینم و به احترام همین نگاه هنوز هم دوستت دارم .
* برات چیزی کم نذاشتم .هرجا موندی بی توقع کنارت اومدم و از همه برای تو کمک گرفتم . و وقتی نیاز به کمک داشتم .......
بهانه نیار . هم مادی و مهمتر از همه معنوی کنارت بودم اما تو ......
تازه توقع داری دلخور نباش م و اگه تو فراموشم کردی من به یادت باشم
یه زمانی باور داشتم دوستی و محبت وجود داره . این روزا خیلی بهش شک میکنم . خیلی
پ.ن:
بابک - مهتاب - هدا -سمیه -مرجان
ممنونم که هنوز منو نشکستید
دوستای خوب دیگه ایی دارم که نبودتون آزارم نده. دوستایی که ندیدمشون اما وظیفه ی دوستی رو بجا میارن اونقدر که نیاز به خواهر یا برادر و محرم ندارم
میخوام درباره ی خودم و عقایدم بنویسم . اون چیزی که فکر میکنم . بدون اینکه برام اهمیت داشته باشه دیگران چی درباره م فکر میکنند