خبر خوش در اوج خستگی
دیروز بعد مدتها به " ش " زنگ زدم و از شنیدن خبر ازدواجش کلی خوشحال شدم . شاید باورنکردنی باشه اما انقدر خوشحال شدم که خستگی کار از تنم در رفت .
ازت ممنونم خدایا
ممنون
+ نوشته شده در دوشنبه سوم مرداد ۱۳۹۰ ساعت 9:35 توسط Ben
|
میخوام درباره ی خودم و عقایدم بنویسم . اون چیزی که فکر میکنم . بدون اینکه برام اهمیت داشته باشه دیگران چی درباره م فکر میکنند